
دوست داشتنت،
اندازه ندارد!
پایان ندارد!
گویی بایستی بر ساحل اقیانوس و
موجهای کوچک و بزرگ مکرر را
بی انتها، بشماری...
همین که پیشمی کافی است
دستانت رویایی دارند

از زیـر سنـگ هم کـه شده پـیدایم کـُن …
مـدت هاست که تـنهـایی هـای مـرا …
دست هـای جـستجوگـری لـمس نکـرده انـد.
همه گفتن : عشقت داره بهت خیانت میکنه!!!
گفتم : میدونم!!!
گفتند : دوست نداره هاااا!!!
گفتم : میدونم!!!
گفتند : احمق یروز میزاره میره تنها میشی!
گفتم میدونم !
گفتند : پس چرا ولش نمیکنی ...!!!
گفتم : این تنها چیزی هست که نمیدونم ...!!!
در آغوشم ڪﮧ مے گیرے ،
آنقدر آرام مے شوم
ڪﮧ یادم مے رود
باید نفس بڪشم !


از جایـی شروع مـی شود،
که بـی هوا…
بوسـیده شوی …!!!!

دلتنگی حس عجیبی است که گاهی “تــــ❤ـــو” را به یادم می آورد …
گاهی یعنی همیشه ، گاهی یعنی الان …
خداوندا....
به دل نگیر اگر گاهی
زبانم از شکرت باز می ایستد !!...
تقصیری ندارد...
قاصر است
کم می آورد در برابر بزرگی ات...
لکنت می گیرند واژه هایم در برابرت
در دلم اما همیشه
ذکر خیرت جاریست !!....

همیشه چیزهایی هست
که نمیتونم داشته باشم
مثل تو
بُـــــــزرگ شــدم.
خوב عروسکـﮯ شـבه ام.
آنقـבر بازﮯ ام בاבه انـב..... که قلبـــم با
تکه پارچه های رنـگــارنــگ وصله خورבه اســت،
لااقل تو בیگر قلـــب پــارچه اے ام را پاره نکـטּ!!
اما . . .
هیچـڪـבام تـو לּـیـωــتـے
בلم را خوش ڪرבه ام بـﮧ ایــלּـ فڪر ڪـﮧ شایـב پا برهنـﮧ بیایـے...
تو بیا هرجور که دوست داری بیا
